معنی از توابع استان اصفهان
حل جدول
ابریشم، ابوزیدآباد، اردستان، اژیه، اصفهان، افوس، انارک، آران و بیدگل، ایمانشهر، بادرود، باغ بهادران، بافران
از توابع اصفهان
هرند
خور و بیابانک
اصفهان
مرکز استان اصفهان
مرکز استان اصفهان
اصفهان
از روستاهای توابع اصفهان
رامشه
شهری از توابع اصفهان
خوانسار
شهر استان اصفهان
میمه
نایین
لنجان
گلشهر
آبشارهای استان اصفهان
شاه لولاک، کرد علیا، سمیرم، تقرچه، سدحنا، بیبی سیدان، آب ملخ (تخت سلیمان)، خفر، پوتک، پونهزار، دورک، نیاسر، طامه
لغت نامه دهخدا
توابع. [ت َ ب ِ] (ع ص، اِ) ج ِ تابع. (از اقرب الموارد) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جمع تابع وتبع، مفرد هم آمده است. (آنندراج). ج ِ تابعه. (ناظم الاطباء). || ملحقات و لواحق و متع-لقات وهر چیز که پیروی کند چیز دیگری را و نیز لفظی که پیروی لفظ دیگر نماید مانند «حَسَن بَسَن ». (ناظم الاطباء). || اسمهایی که اِعراب آنها بر سبیل تبعیت غیر باشد چون صفه، بدل، عطف بیان، عطف بحروف.
- توابع خطابت، آنچه توابع خطابت بود که آنرا تحسینات و تزیینات خوانند. رجوع به اساس الاقتباس صص 574-585 شود.
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
1226